کارناوال یا کارزار؟ | چرا رامبد جوان ضد فرهنگ عمل میکند؟

رویداد۲۴| مازیار وکیلی: رامبد جوان هنرمند باهوشی است. خوب میداند که باید چه برنامهای بسازد تا دیده شود. سابقه او نشان میدهد بلد است برنامههای پرطرفداری بسازد که مخاطب میلیونی را به خود جذب کند. جوان در ساختار و چهارچوب بسته تلویزیون توانست خندوانه را بسازد که هنوز کلیپهای قسمتهای مختلف آن برنامه، در فضای مجازی دست به دست میشود و طرفداران خاص خودش را دارد. اما چنین برنامه سازی که نمیتواند از ماهیت برنامهای که میسازد بی خبر باشد، عملاً کارناوال را تبدیل به یک میدان جنگ گلادیاتوری کرده است. وضعیتی که به اسم دموکراسی و آزادی بیان مردم در آن به یک دیگر حمله و شخصیت و روان یک دیگر و شرکت کنندگان برنامه را ملوث میکنند.
شاید مهمترین سوالی که میتوان از رامبد جوان پرسید این است که هدفش از بخش داوری و چالش در برنامه کارناوال چیست؟ آیا قصد دارد بگوید دموکراسی و آزادی بیان به کار مردم ایران نمیآید و آنها شایستگی برخورداری از یک فضا دموکراتیک را ندارند؟ یا مقصودش این است که نشان دهد جامعه ایران چنان به مرز انفجار رسیده که حتی وقتی میخواهد از یک اجرای هنری صحبت کند زبان به نیش و کنایه و توهین و تمسخر باز میکند؟ حتی اگر پاسخ به این دو پرسش را هم مثبت بدانیم باید از جوان بپرسیم برنامه کارناوال چه کمکی به بهبود این روند و رویه غلط کرده است؟ جز این است که نمایش چنین برنامههایی نه تنها درباره گفتوگو فرهنگ سازی نمیکند بلکه چنان تنش را به مردم و جامعه تزریق میکند که تمام اقشار جامعه نسبت به گفتوگو دل زده میشوند. پس هدف جوان را باید چیز دیگری دانست. هدفی که امروز متاسفانه به غایت تمام برنامه سازان در قالبهای مختلف تبدیل شده است و آن هدف چیزی نیست جز گرفتن لایک و ویو در فضای مجازی.
ایرانیان گفتوگو بلد نیستند؟
از همان زمانی که اولین موجهای مدرنیته (در زمان مشروطه) وارد ایران شد تا به امروز تنشهای بی حاصلی در جامعه ایران به وجود آمده که نتایج آن ایجاد شکاف بین اقشار مختلف مردم ایران بوده است. مردم ایران هیچ گاه نتوانستند به درستی و در یک فضای آزاد به دور از تنش با یکدیگر گفتوگو کنند تا از برآیند این گفتوگوها به نتایج درستی برسند.
بیشتر بخوانید: غایبان فرهنگ رسمی ایران و سوژه طغیانهای اجتماعی | اجرای سینا ساعی در کارناوال چگونه صدای نسل زد را بلند کرد؟
نتیجه این رویکرد شکست تمام گفتمانهای آزادی خواهانه در تاریخ معاصر ایران است. یکی از مهمترین دلایلی که تلاشها برای مدرن کردن جامعه ایران شکست خورده است عدم آموزش صحیح مردم توسط رسانهها و اقشار نخبه جامعه از جمله هنرمندان است. نتیجه این عدم آموزش را میتوان در تمام سطوح جامعه مشاهده کرد. این روزها که با فعال شدن مکانیسم ماشه برجام یک بار دیگر به صدر مباحث سیاسی برگشته است دو طرف این موضوع (حسن روحانی و سعید جلیلی) مدام در تریبونهای مختلف همدیگر را متهم میکنند که باعث وضع موجود دیگری است. در حالی که میشود این تفاوت دیدگاه را در یک مناظره و گفت و گوی صریح و شفاف با یکدیگر مطرح کرد تا مردم قضاوت کنند که حق با کدام یک از طرفین این منازعه است. اما به دلیل فقدان فرهنگ گفتوگو بسیار بعید است چنین گفت و گویی شکل بگیرد که مردم بخواهند درباره آن قضاوت بکنند یا نکنند.
شکل دیگر این مشکل را میتوان در بخش چالش برنامه کارناوال مشاهده کرد. جایی که نه تماشاگران، نه شرکت کنندگان و نه حتی برگزارکننده و مجری این برنامه توانایی و ظرفیت استفاده از یک فضای آزاد را ندارند. تماشاگران با کمترین تخصص به جای ارائه یک نقد صحیح و اصولی صرفاً به یکدیگر حمله میکنند، شرکت کنندگان تلاش میکنند با سوار شدن بر روی موج ایجاد شده برنده نهایی رای گیری باشند و برگزارکننده و مجری هم که صرفاً به دنبال دیده شدن برنامه است سعی میکند با تشدید این فضای غلط برنامه خود را بیشتر از قبل وایرال کند.
بیشتر بخوانید: آیا «کارناوال» کمکی به ترویج گفتوگو در ایران میکند؟ | رامبد جوان و مسئله دموکراسی
نقطه اوج این نحوه از برخورد هیجانی و پوپولیستی را میتوان در رفتارهای امیرحسین رستمی در رقابتش با ساسان احتشامی مشاهده کرد. جایی که رستمی با رفتارهای عجیب و تلاش برای ایجاد موج در تماشاگران تلاش میکرد رای مخاطب را به نفع خود تغییر دهد. چرا که او به خوبی دریافته بود که در چنین فضایی کیفیت اجرا مهم نیست بلکه مهم کسب رای به هر شکل و رفتاری است. این برنامه کارناوال نشان داد که نه تنها مردم ایران آیین گفتوگو را بلد نیستند بلکه آنهایی که میکوشند به مردم گفت و گوی درست را آموزش دهند هم از صلاحیت لازم برای این کار برخوردار نیستند. چرا که اگر از صلاحیت لازم برخوردار بودند. نتیجه آن نباید این حجم از آشفتگی و سردرگمی میشد.
عشق ابدی و کارناوال دو روی یک سکه
به نظر میرسد گسترش فضای مجازی تاثیر خودش را بر روی برنامه سازی گذاشته است. تمام برنامه سازان پلتفرمهای مختلف صرفاً به دنبال وایرال شدن در اینستاگرام و یوتیوب هستند و برایشان مهم نیست محتوی برنامهای که تولید میکنند تا چه اندازه میتواند مخرب باشد. عشق ابدی با تصویر کردن روابط خارج از عرف، هنجارشکن و بیمارگونه میکوشد لایک و ویو بگیرد و رامبد جوان هم در کارناوال با بالا بردن سطح تنش و دامن زدن تنازعات بیهوده همین کار را انجام دهد. برای هر دو برنامه مهم نیست که محتوای تولید شده توسط آنها چه تاثیری بر مخاطب میگذارد. بلکه هر دو صرفاً دنبال این هستند که دیده شوند. آش به قدری شور است که پرستو صالحی مجری برنامه عشق ابدی به صراحت میگوید که نام این برنامه را باید خیانت ابدی گذاشت، اما چون هدف این برنامه صرفاً دیده شدن بوده برنامه با همین کیفیت روی بستر اینترنت قرار گرفته است. رامبد جوان هم به شکل دیگری دارد همین کار را تکرار میکند. او هم میداند محتوای تولید شده در برنامه کارناوال نه تنها کمکی به به حل منازعات جامعه ایران نمیکند و باعث رشد و گسترش فرهنگ گفتوگو نمیشود، اما دعوا و بلوا راه میاندازد تا در فضای مجازی لایک و ویو بیشتر بگیرد که باید گفت موفق هم شده است. حال پرسش اصلی این است که چرا جامعه ایران به چنین محتواهایی واکنش مثبت نشان میدهد و آنها را تماشا میکند؟ پاسخ به این پرسش میتواند به خوبی وضعیت امروز جامعه ایران را تشریح کند.



جوان شده عروسک خیمه شب بازی اقلیت 
